هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

تو دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟

نمیدونم از کجا شروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو

نمیدونم چرا قسمت میکنم روزای خوب زندگیمو

چرا تو اول قصه همه دوسم میدارن

وسط قصه میشه سر به سر من میذارن

تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میذارن

میتونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم

میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون بترکه خراب بشه

تا بیان جمعش کنن حباب دل سراب بشه

میتونم بازی کنم با عشق احساس کسی

میتونم درست کنم ترس دل و دلواپسی

میتونم دروغ بگم خودمو شیرین کنم

میتونم پشت دلا قایم بشم کمین کنم

ولی با این همه حرفا باز منم مثل اونا

یه دروغ گو میشم همیشه ورد زبونا

یه نفر پیدا بشه به من بگه چیکار کنم؟

با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم

من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره؟

تو دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟


تو نباشی چشمام برات گریونه

دنیا برام بدون تو زندونه

دستت اگر دستام تنها بذاره

شب و روزم لحظه ای اروم نداره

تو که بارون تو چشمامو میبینی

لحظه لحظه هارو کنارم میشینی

تو که مثل بارون ارومم میکنی

تو نباشی دل منو خون میکنی

جز تو هیچ کسی و درد عاشقی و غصه های منو خنده های منو لحضه های منو گریه های منو ندیده نشنیده و

وقتی تو نیستی من میشم بین این ادم ها مثل یه غریبه  و تو هم همه و گم میشم دنبال تو دنبال تو

تو نباشی چشمام برات گریونه

دنیا برام بدون تو زندونه

دستت اگر دستام تنها بذاره

شب و روزم لحظه ای اروم نداره

تو که بارون تو چشمامو میبینی

لحظه لحظه هارو کنارم میشینی

تو که مثل بارون ارومم میکنی

تو نباشی دل منو خون میکنی

جز تو هیچ کسی و درد عاشقی و غصه های منو خنده های منو لحضه های منو گریه های منو ندیده نشنیده و

وقتی تو نیستی من میشم بین این ادم هامثل یه غریبه  و تو هم همه ها و گم میشم دنبال تو دنبال تو

                                         

پرستش>دختر پاییزی

سنگ صبور

 

رفیق ما سنگ صبور غمها به دیدنم بیا که خیلی تنهام هیشکی  

نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم مجنونم و  

 

دلزده از لیلی ها خیلی دلم گرفته از خیلی ها نمونده از  

 

جوونیام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونی پیر شدم پیر تو ای  

جوونی تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور  

 

توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست اگر چه  

 

هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد اما تو کوه درد باش طاقت  

بیارو مرد باش تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت  

 

و کور توی شبات ستاره نسیت موندی و راه چاره نیست اگر  

 

بیای همونجوری که بودی کم میارن حسودا از حسودی  

 

صدای سازم همه جا پرشده هرکی شنیده از خودش بیخوده اما  

خودم پر شدم از گلایه هیچی ازم نمونده جز یه سایه سایه ای  

 

که خالی از عشق و امید همیشه محتاج به نور خورشید (تنهای  

بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور توی شبات  

 

ستاره نیست موندی و راه چاره نیست اگرچه هیچکس نیومد  

 

سری به تنهاییت نزذ اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش)

دلتنگی

خوشی یعنی؟این کلمه واسم غریبه سالهاست که این کلمه به گوشم نخورده یا اگه هم خورده دیگران ازش استفاده کردن دنیای غریبیه اونو اصلا نمیشناسم فقط درد و ماتم غم و غصه اصلا را زندگی می کنیم واسه چی؟تو این دنیای حزن الود خسته ام خسته تر از اونیکه فکرشو بکنی جز ماتم تو این دنیا چیزی نصیبم نشده واقعا سخته زندگی کردن تو این دنیا سخته خدایا اخه چرا ادمارو اینطور افریدی کاش دنیا از هر بدی پاک بود دلم میخواد برم برم خودمو راحت کنم از این دنیای لعنتی خودمو راحت کنم تنهام جز خدا کسیو  ندارم که اونم با بنده های بدش هیچکاری نداره نبایدم ماها واسش مهم باشیم چون هرگز به حرفاش گوش نکردیم به خواسته هاش عمل نکردیم خداا طاقتم تموم شده میخوام برم از این دنیا خسته ام .                               یکی بهم گفت فقط جایی حرف بزن  که بهت احترام بزارن!تو دلم خیلی به حرفش خندیدم اینجا کسی نیست که به حرفه من احترام بذاره اخه اصلا من لیاقت اون احترامی رو که اون گفت ندارم من واقعا بی لیاقتم اینو خودم میدونم اما چیکار کنم حتی اگه اینطور هم باشه جسمم مثل یه ادم میمونه دیگه نمیتونم اونو تغییر بدم تو بگو من چیکار کنم؟  از بس کلمه ی (خدا بزرگه) را شنیدم خسته شدم میفهمی خسته اره خدا هر کاری بخواد میکنه حتی میتونه کوه رو جابجا کنه اما من چی من یه ادم بیچاره و ضعیف و بدبختم که حتی نمیدونم باید از خدایی که اینهمه بزرگه چی بخوام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟البته یه چیزیرو خوب بلدم من خیلی وقته که از خدا مرگ رو خواستم اما انگار حتی لیاقت مردن رو هم ندارم اخه شنیدم فقط خدا ادمای خوب رو میبره پیشه خودش   پس من  چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟                                       یکی نیست  کمکم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میدونید باید ادم تو این دنیا یه دلخوشی داشته باشه یه کسی که به خاطر اونم که شده سختیهای روزگارو تحمل کنی اما یه چیز جالب من تو این دنیا هیچکسیو ندارم شاید باور نکنید که من تنها باشم تاحالا کسی به بدشانسی من دیده بودبد؟تنها سخته انو دارم به کسایی میگم که عاشقن هیچوقت به خاطر کوچکترین مسئله نذارید عشقتون ناراحت شه و به سرش بزنه که  شمارو تنها بزاره شاید اولش سخت نباشه اما بعد از یه مدت میفهمه تنهایی بد دردیه فقط اونیکه تنهاست میفهمه من چی میگم.                                            توصیه میکنم اگه دل و جرئت دارید حتما ....

چشمهای منتظر

چشمها منتظر به پیچ جاده دلهرهای دل و پاکو ساده  پنجره ی باز غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاده تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاری جز اون چیزی نمونده تو ذهن کوچه های اشنایی پر شده از پاییز تن طلایی تو نیستی وجودمو گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی یاده تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه  سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاری جز اون چیزی نمونده جز اون چیزی نمونده

چشمها منتظر به پیچ جاده دلهرهای دل و پاکو ساده  پنجره ی باز غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاده تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاری جز اون چیزی نمونده تو ذهن کوچه های اشنایی پر شده از پاییز تن طلایی تو نیستی وجودمو گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی یاده تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه  سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاری جز اون چیزی نمونده جز اون چیزی نمونده

پنجره                                                            امده بودی مرهم باشی<برای زخم های پنجره<درد شدی اما<وسنگوار<زخمی برزخم هایش افزودی<پنجره<خسته از انبوه زخم ها<در هم شکستو<دلش برای همیشه<فرو ریخت<دستی<سنگی دیگر می اندازد<پنجره دل ندارد<که زخمی جدید بردارد.