هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

گذشته ۱

سلام.امروز من به کلاس دوم دبیرستان اومدم.همه دوستام پیش من هستن.دلم

واسشون خیلی تنگ شده بود.سال تحصیلی جدید رو اغاز کردیم امیدوارم

سال خوبی باشه برای همه.من وزهره و مژده و مژگان اکیپ 4 نفری

بودیم.روزهای خوبی داشتیم من اون موقع ها خیلی خوب بود حال و روزم

دوستای خوبی داشتم البته یکم درگیر مشکلات یکی از دوستام بودم اما

همچین نبود که بخواد اذیتم کنه وروزها میگذشت و من علاقه ام را نسبت به

درس از دست میدادم البته نه اینکه نخوام چون اجازه رفتن به دانشگاه رو

نداشتم کاملا نا امید شده بودم واسه همین خیلی حوصله نداشتم که درس

بخونم تا نمره بالا بگیرم اما این موضوع با من کاری کرد که کاملا درس

رو گذاشتم کنار یعنی فقط سر کلاس حاضر بودم دیگه واسم نمراتم مهم نبود

من قبلا دختری بودم که شاید کمترین نمرم 15 بود اما الان رسیده بود به

زیر10 باورت میشه منی که همیشه با علاقه درس میخوندم تا شاگرد خوبی 

باشم اینقدر تغییر کرده باشم زمان میگذشت امتحان های ترم اول فیزیک

قبول نشدم و  ترم دوم فیزیک و هندسه و ریاضی رو قبول نشدم تابستان هم

نتونستم پاس کنم اعصاب خودم داغون شده بود اما چیکار میکردم اصلا

مغزم کار نمیکرد نمیتونستم شاید کسی نفهمه من چی میگم اما واقعا

نمیتونستم تمرکز کنم واسه درس شاید اینجا اغاز یک افسردگی بود که اصلا

بهش اهمیت نمیدادم گذشت سال بعد رو شروع کردیم و امسال با مژده خیلی

نسبت به سال قبل نردیکتر شده بودم  خیلی صمیمی ان با کسی دوست بود

که خیلی همدیگرو میخواستن راستش منم یکم حسودیم میشد دلم می خواست

یکی هم بود که منو خیلی دوست داشت اما هرگز نمیتونستم به کسی اعتماد

کنم واسه همین حتی نمیخواستم یکبارهم قلبم را محک بزنم ببینم چه جوریه

چه قدر میتونم جولوشو واسه عاشق شدن بگیرم اما میترسیدم اخه من واقعا

بد شانسم و البته خانواده هم بی تاثیر نبود نه اینکه ازشون میترسیدم نه

نمیخواستم از اعتمادیکه دارن سواستفاده کنم هرچند که سختگیری هاشون

مانع از این میشد که ادم باور کنه بهت اعتماد دارن بگذریم راستش اصلا

حوصله دوست شدن با کسی رو هم نداشتم به نظرم دوستی تو اون سن فقط

بچه بازیه خلاصه داشتم کم کم خودمو نابود میکردم با این فکرها که کسی

دوستم نداره و واسه کسی مهم نیستم روزها  به سختی میگذشت تا اینکه

قرار شد از طرف مدرسه بریم مشهد کلی اصرار کردم تا بابام اجازه داد اخه

من یکی یدونم بالاخره روز29/10/1385 ما حرکت کردیم….

وقتی دلتنگت میشم تمام دنیا هم که مال من باشه  بازم تو .نمیشه

از خدا بازم ممنونم که تو رو به من داد اما حالا یکمی پنهونکی و یواشکی هستش اشکال نداره مهمه اینه که ما مال همه هستیم . همه چیز درست میشه قول میدم بهت اما تو هم باید یه قولی به من بدی : که همیشه مطمئن باشی که هیچ کس اندازه من دوستت نداره.

بازم از خدا و تو ممنونم .

دوست دارم کلی کلللللللللللللللللللللللللللللللی

 

خانه ای ساخته ام، روی وارستگی دریاها
 تکیه بر دامن کوه، سر راه وزش باد بهار
 خانه ای ساخته ام روی احساس گیاه
 پای دیوار بلورین بهشت
 خانه ای ساخته ام ، روی شادابی ایمان
 وبه رنگ گل سرخ، زیر باران ستاره
 وبه پهنای جهان
 خانه ای ساخته ام
 خاکش از باغ امید ، آبش از شبنم گل، نم نم ابر
 لب یک رود پر آب،که بود خانه سیال هزاران ماهی
 خانه ای ساخته ام......
 که به روی در دیوار بلورش
 پیچک عاطفه وعشق ومحبت
 گل شادی وشعف می روید

کوچه

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

 

همه تن چشم شم خیره به دنبال تو گشتم

 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام بلورم

 

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

در نهان خوانه جانم گل یاد تو درخشید

 

باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید

 

یادم آمد که شبی باز هم از آن کوچه گذشتیم

 

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی چند بر آن جوی نشستیم

 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

من همه محو تماشای نگاهت

 

آسمان صاف و شب آرام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشه ماه فرو ریخته در آب

 

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آمد تو به من گفتی از این عشق حذر کن

 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

 

آب آیینه عشق گذران است

 

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

 

باش که فدا دلت با دگران است

 

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

 

به تو گفتم حذر از عشق ندانم

 

سفر از پیش تو هرگز نتوانم

 

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

 

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی من نگسستم، نرمیدم

 

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

 

نگسستم، نرمیدم

 

اشکی از شاخه مهتاب فرو ریخت

 

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت

 

اشک بر چشم تو لغزید

 

ماه بر عشق تو خندید

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

 

پای در اندوه کشیدم

 

نگسستم، نرمیدم

 

رفت در ظلمت آن شب و شب های دگر هم

 

نگر از عاشق آزرده خبر هم

 

نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم

 

بی تو من به چه حالی از آن کوچه گذشتم

سقوط

اون دور دورا

گناهم

گناه نکردن بود

و اینه ها

صاف بودن و شفاف

الانا

روبروی هر اینه که وامیستم

می بینم

ترک خوردم

یه ترک عمیق

تمام رخنه های وجودمم

داد میزنند

سقوط کردی سحر

سقوط

...

..

.

یه چیز دیگه

من نمیدونستم ستاره ها هم میمیرن . اره همشون میمیرن. دلم واسشون سوخت بعدشم برا خودم اخه اگه اونام بمیرن

اون شبا که تا صبح بیدارم 

....