دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده ؟
چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تومی خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
پشت تو آب نمی ریزم
که نروندت عزیزم
من میگم بهم نگاه کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تو میگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
امروز یعنی 22/2/1369 من متولد شدم نمیدونم چی بگم اما از زندگی تو این دنیا راضی نیستم خیلی وقتا ارزوی
مرگ کردم اما حتی لیاقت مردن رو هم نداشتم جالبه نه به نظرم مردن لیاقت میخواد شاید طرز فکرم اشتباه باشه
اما خب هرکس یه نظری داره فعلا که زنده ام و به خاطر عشقم باید خوب باشم تنها بهانه ام برای زندگی کردن
یار .
تو را با دیگری دیدم
تورامحوتماشای رخش دیدم.
تواز مهرو وفا با اوسخن گفتی.
تو با او مهربان بودی
تو گویا مال او بودی.
مرا دیدی ولی بی اعتنا از من گذر کردی.
مرا با خرمنی از غم به حال خود رها کردی.
منی که عاشقت بودم.
منی که شب و روز در انتظار ددیدنت بودم.
منی که زندگیم رو به پای تو تباه کردم.
منی که بهترین دوران عمرم را به پای تو فنا کردم.
تو را هرگز نمیبخشم.
تو گفتی به جز تو دل به کسی نمی بندم.
تو گفتی به جز تو روی دلداری نمیخندم.
تو گفتی جز با یاد تو با یاد معشوقی نمیخوابم.
تو گفتی که جز دست تو دست کسی را
هرگز
نمیگیرم.
تورا هرگز نمیبخشم.
تو دست در دست او دادی.
به یاد او خوابیدی.
به روی او تو خندیدی.
دلت را هم و به او دادی.
تورا نفرین نمیگویم چرا که عاشقت بودم.
چرا که در انتظار دیدنت بودم.
در این دنیا خدایی هست.
خدا دید که تو با من چه ها کردی.
مرا با کوله باری از غم رها کردی.
خدایا حاجتی دارم.
خدا کاری بکن که دل به کسی نبندد.
شباهنگام به یاد یار خود افتد
و صبح در انتظار دیدن یارش
به درگاه خدا افتد.
که شاید ان زمان فهمد
که او با من چه ها کرده.
من دل داده را تنها به حال خود رها کرده.
ولی نه ای خدای من نکن.
با او چنین کاری.
دو چشم یار زیبایم نداره طاقت زاری.
اگر صد بارمرا از خود برانی
و مناجاتم کشانی
مرا لایق بدانی
یا ندانی
دوستت دارم دوستت دارم