هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

حسرت

برای اخرین بار

دستهایم را بسوی تو دراز میکنم

ولی حسرت لمس دستهایت

به دل انگشتانم میماند

گویی قرار نیست

نقطه تقاطعی داشته باشیم

مثل دو خط موازی!

دادگاه

قصه اغاز میشود.

ادمی زاده میشود.

محکوم به عاشق شدن.

عشق تمام میشود.

ادمی مرده میشود.

حکم صادر میشود.

عشق گرفته میشود

شعر من

سلام

داشتم درس میخوندم اخه امروز 2تا امتحان داشتم یهو یه شعر به زهنم اومد نوشتمش              

دوست دارم شماها که وبلاگ منو میخونید هم نظر بدید همه دوستام که گفتن خیلی خوب نوشتی           

اما میخوام نظر بقیه دوستامو هم بدونم.

از صبح ازل تا شام ابد

فقط از تو مینویسم

مینویسم تا بماند

از من یادگاری

که توچنین و چنان کردی

با قلب تنها و کویرم

قلب من بیکس و تنها بود

همچون کویری بی اب بود

تشنه  تشنه یه قطره اب

که بنوشد و جانی تازه گیرد

تو امدی

تو بودی انگونه که هیچکس نبود

تو شدی عاشق دلپاک

تو شدی همه وجودم

تو بودی مهربان و ارام

با تو کویر دلم

سیراب شد

ای کاش تا ابد برام میموندی

میموندی و تنهام نمیذاشتی

میموندی و می شدی همه وجودم

تو خدای من شده بودی

جز تو یاد هیچکس با من نبود

روز و شب به یاد تو سر شد

اما افسوس...

ای کاش تا ابد برام میموندی

ای کاش تا ابد برام میموندی.

خوبه؟خودم که خوشم اومد فهمیدم یه استعدادهایی هم داریم

 البته باید بزرگان شاعر ما منو ببخشن که جسارت کردم و

 اسم این چند خط رو شعر گذاشتم که قافیه نداره و وزن درست و حسابی هم نداره

این شعر رو با تمام وجود به کسیکه خیلی دوسش دارم تقدیم میکنم عزیزم تقدیم به تو که تو قلب

حقیرم بهترینی همیشه دوستت دارم.

Khaste_rg

اینم ای دی منه.

پرستش..................................................دختر پاییزی

بی خیال

بی خیال

گفت:چقدر خوب بود و چقدرخوب تر شه که برای هر کاری فکر میکردیم

بله فکر و بعد حرف میزدیم.

پرسیدم:چطور مگه؟

گفت:تازه بعد از یک مدتی فهمیدم که بهم چی گفته؟

پرسیدم:مگه چی شنیدی؟

گفت:واقعا راست می گویند اگر ادمی میفهمید که چقدر دانستن بد است هرگز

دلش نمیخواست که بزرگ شود تا بداند و بفهمد...

و باز پرسیدم:من که نمیفهمم چه میگویی؟

گفت:موضوع سرهمینه!

پرسیدم:حالا باید بخندم یا...

گفت:هیچی بابا جون بی خیال.