33)اگرکسی را دوست داری به او بگو زیرا قلب ها معمولا با کلماتی
که ناگفته می مانند می شکنند.
جرج الن
34)مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از انها غولی
بوجود میاورند که نامش تقدیر است.
جان اولیور هاینز
35)بهترین چیزها سه چیز است:عفو در حالت غضب.
بخشش در تنگدستی.تحمل در حین قدرت.
ادریس نبی(ع)
36اگر بزرگ طایفه ای نزد شما امد او را بزرگ دارید.
پیامبراکرم( ص)
37برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید تهیه دید.
پلو تارک
38)کسی که غرور داردحاظر است گم شود ولی راه را از دیگران نپرسد.
مثل عربی
39)بزرگترین حماقت زیاده روی در ستایش یا سرزنش دیگران است.
امام سجاد(ع)
40)پیمان شکنی یکی از پایه های دروغ است.
زرتشت
41)بهترین افراد کسانی که هستند اگر انها را تعریف کردید خجل شوند و
اگر بد گفتید سکوت کنند.
جبران خلیل جبران
42)کسی که زیاد سفر میکند قصدش فرار از مبدا است نه رسیدن به
مقصود.
میگوئل داونامونو
43)ازدواجی که به خاطر پول صورت بکیرد به خاطر پول هم به هم
میخورد.
رولاند
44)ورزش کردن مانند ذخیره سازی پول در حساب بانکی می باشد همین
که سنتان بالا رفت از پس انداز خود برداشت میکنید.
نیرو مهاجان
45)ازادی در بی ارزویی است.
بودا
46)سعی کنید فکر عوض کردن دنیا را به سر راه ندهید اگر چیزی هم باید
عوض شود این خود شما هستید.
تولستوی
47)اگر صبر کنید تا وضع هوا کاملا مناسب باشد هیچ وقت چیزی نخواهید
کاشت و هیچ وقت درو نخواهید کرد.
الکسیاتس
48)هرکس میانه روی کند فقیر نمی شود.
پیامبراکرم(ص)
49)یک عمل درست بهتر از هزار نصیحت.
پروفسورمحمودحسابی
50)قانون این است که اول باید بکاری بعد درو کنی شما نمیتوانی این
ترتیب را به هم بزنی.
اندرو متیوس
51)چیزی را مانند شک و دودلی مانع ترقی نمی بینم.
امام علی (ع)
52)میمون هرگز میمون دیگری را مسخره نمی کند.
مثل افریقایی
53)دو اشتباه بسیار بزرگ یکی این است که قبل از موعد اقدام به عمل کنیم
و دیگری این است که فرصت مناسب را از دست بدهیم.
کوئیلو
54)به جایی که کوزه خودت را گذاشته ای سنگ پرتاب مکن.
مثل افریقایی
55)نزدیکترین چیزها مرگ و دورترین چیزها ارزوست.
سقراط
56)شخص حسود از چاقی دیگران لاغر می شود.
سقراط
57)الماس را جز در قعر زمین نمی توان پیدا کرد و حقایق را
جز در اعماق فکر نمی توان یاافت.
ویکتور هوگو
58)کسی که به مردم نیکی می اموزد و خود را فریموش می کنند مانند فتیله
است که به مردم روشنی میبخشد و خویش را میسوزاند.
پیامبراکرم(ص)
59)نعمت های خود را بمار نه محرومیت ها را.
دیل کارنگی
60)تاریخ سرزمین خودت را بدان بعد از ان تاریخ دیگران را بخوان.
فرانتس فانون
. سلام کلی حرف واسه گفتن دارم اما کو مجال ؟
الان موقعه امتحانات هست دلم تنگ شده واسه بلاگم امیدوارم همه امتحاناشونو خوب بدن.
حرف واسه گفتن زیاد دارم اما واقعا کلمه واسه بیان کردنشون پیدا نمیکنم دلم گرفته از دنیا .
تقریبا یک هفته پیش بود که با 3 تا از دوستای دبیرستانم دیداری داشتم جند ساعتی باهم بودیم
راستش اون موقع بود که فهمیدم چقدر تغییر کردم اونا مثل همون قدیما حرف میزدن اما من کلا
تفکرم عوض شده من قبلا به دنیا و ادمای اطرافم خیلی خوشبین بودم اما الان به هرکسی اعتماد
ندارم چون از عزیز ترین ادمای اطرافم که خیلی دوسشون داشتم رنج کشیدم راستش من کینه ای
نیستم اما اگه کسیو که خیلی دوسش دارم واقعا ناراحتم کنه یهو ازش دل میکنم حتی اگه قبلا
حاضر بودم واسش جونمو بدم دیگه الان حتی اشکاش هم دلمو نمیسوزونه خیلی سعی کردم که قلبم
رو نسبت بهشون صاف کنم اما نشد اخه خیلی اذیت شدم سر حرفاشون الان واقعا تنهام البته دورم
خیلی شلوغ اما دیگه با کسی صمیمی نمیشم همون یبار واسم کافی بود.
اونروز دوستم از گذشته تلخی که داشت واسمون حرف زد واقعا فکرشو نمیکردم زندگی یکی از
بهترین و قدیمی ترین دوستام اینطوری داغون بشه اون تو یک سال دوبار ضربه شدید خورد و
همه ی ماها بیخبر بودیم و الان حدود یکسال از اون اتفاقات گذشته
من و دوستم از دوم راهنمایی باهم همکلاس بودیم و کم کم دوستای خوبی شدیم راستش خیلی
نگرانش شدم .اونوقتا حتی بعد از اینکه اون رفت مدرسه غیر انتفایی باهم هر روز در تماس
بودیم اما سه تا از دوستام حرفایی در موردش زدن که دید منو نسبت به او عوض کردن من
اینگونه ازش فاصله گرفتم و حالا میبینم که اون حرفا هیچ پایه و اساسی نداشته اون یه دختر خیلی
شاد و سرحال بود و حالا با اینکه میخندید ویرانه ای بیش نبود واقعا تصورش واسم سخته که اون
اینگونه زندگیش خراب بشه واسش دعا کنید.
بگذریم وقتی به خودم فکر میکنم به افکاری که تو سرم هست در مورد اطرافیانم فکر میکنم میبینم
که با 4 سال پیش کلی عوض شدم نمیدونم چرا اینطوری شدم انگار قلبمو از سنگ پر کردن انگار
قلبم یخ زده خودم اصلا این حالت رو دوست ندارم اما واقعا دست خودم نیست دیگه کسیو ندارم
باهاش حرف بزنم مخصوصا الان .میدونید من بعضی وقتا خیلی شادم و بعضی وقتا که شروع
میکنم به حرف زدن تو خونه همه بهم میگن ساکت ....
واقعا دلم میگیره اینقدر از اینکه کسی اینطوری باهام حرف بزنه ناراحت میشم فکر میکنید چیکار
میکنم؟میام تو اتاق در رو میبند و کامپیوتر رو روشن میکنم مجید گوش میکم گاهی اشک گاهی به
خودم فحش میدم و هرچی هست رو تو دل میریزم اما الان که این بلاگ رو دارم میتونم حرفامو
بزنم هرچند که میدونم کسی حوصله خوندن این حرفارو نداره اما من مینویسم اخه نوشتن بهترین
راه برای خالی کردن دلمونه
ببخشید اگه یه موقع از لحاظ دستوری نوشته هام اشکال داره اخه هر حرفی که تو ذهنم هست رو
مینویسم
خزانم
اگر پاییز بودم برگهایم به تو میفهماند
که غم دوریت این چنین بهار زندگیم را
به خزان تبدیل کرده و
حالا میتوانم با تمام وجود فریاد بزنم
که بی تو خزانی بیش نیستم.
پس کی؟
ثانیه ها میگذرند
و روزها تمام میشوند
هر روز به تو فکر میکنم
روزها برایم سخت میگذرد
دلم از تو میپرسد
و من جوابی ندارم
پس کی می ایی
تا به ابن سوالات پاشخ دهی
قف سکوت را بشکنی
و حرف های دلت را بزنی؟؟؟