هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

هرگز عاشق نشو

میخوام همیشه کنارم باشی اما...

چندتامطلب جالب همراه عکسهای دیدینی

دانش آموزان چینی در خیابان هم امتحان می دهند !


این هم ابتکار یک معلم چینی برای جلوگیری از هر گونه فعالیت مشکوک از سوی دانش آموزانی که برای تقلب هیچ فرصتی را از دست نمی دهند.

بنظر شما این امتحان بدون رد وبدل هیچ رقم تقلبی تموم شده ؟!







کلاغ عاشق

 
 
 
کلاغ عاشق 
 
 
 
یه روزی آقای کلاغ ، ....... یا به قول بعضیا زاغ
 
رو دوچرخه پا می‌زد، ........ رد شدش از دم باغ
 
01.jpg
 
 
پای یک درخت رسید ، ........ صدای خوبی شنید
 
نگاهی کرد به بالا ،........... صاحب صدا رو دید
 
 
 
یه قناری بود قشنگ ، ......... بال و پر ، پر آب و رنگ
 
وقتی جیک جیکو می‌کرد ، ......... آب می‌کردش دل سنگ
 
 
02.jpg
 
قلب زاغ تکونی خورد ،...... قناری عقلشو برد
 
توی فکر قناری ، .........تا دو روز غذا نخورد
 
 
image001-2.jpg
 
روز سوم کلاغه ،........‌رفتش پیش قناری
 
گفتش عزیزم سلام ، ........اومدم خواستگاری!
 
 
05.jpg
 
نگاهی کرد قناری ، ......بالا و پایین، راست و چپ
 
پوزخندی زد به کلاغ ،....... گفتش که عجب! عجب
 
منقار من قلمی ، .......منقار تو بیست وجب
 
واسه چی زنت بشم؟..... مغز من نکرده تب
 
کلاغه دلش شیکست ،..... ولی دید یه راهی هست
 
برای سفر به شهر ،...... بار و بندیلش رو بست
 
یه مدت از کلاغه ،......... هیچ کجا خبر نبود
 
وقتی برگشت به خونه ،........ از نوکش اثر نبود
 
داده بود عمل کنن ، ........منقار درازشو
 
فکر کرد این بار می‌خره ،.... قناریه نازشو
 
 
 
باز کلاغ دلش شیکست ، ........نگاه کرد به سر و دست
 
آره خب، سیاه بودش! .......اینجوری بوده و هست
 
دوباره یه فکری کرد ، .......رنگ مو تهیه کرد
 
خودشو از سر تا پا ،........ رفت و کردش زرد زرد
 
رفتش و گفت: قناری! ......اومدم خواستگاری
 
شدم عینهو خودت ،......... بگو که دوسم داری
 
اخمای قناریه ، .......دوباره رفتش تو هم!
 
 
06.jpg
 
کله‌مو نگاه بکن ،......... گیسوهام پر پیچ و خم
 
موهای روی سرت ،........ وای که هست خیلی کم
 
فردا روزی تاس می‌شی!...... زندگی‌مون میشه غم
 
کلاغ رفتش خونه ........نگاه کرد به آیینه
 
نکنه خدا جونم ! .......سرنوشت من اینه؟!
 
ولی نا امید نشد ،...... رفت تو فکر کلاگیس
 
گذاشت اونو رو سرش ، ....تفی کرد با دو تا لیس
 
کلاه گیسه چسبیدش ،.... خیلی محکم و تمیز
 
روی کله‌ی کلاغ ،..... نمی‌خورد حتی لیز
 
07.jpg
 
نگاه که خوب می‌کنم ، ....می‌بینم گردنتو
 
یه جورایی درازه ، ......نمی‌شم من زن تو
 
کلاغه رفتشو من ،...... نمی‌دونم چی جوری
 
وقتی اومدش ولی ، .....گردنش بود اینجوری
 
03.jpg
 
خجالت نمی‌کشی؟.... واسه گوشتای شیکم!؟
 
دوست دارم شوهر من ، .....باشه پیمناست دست کم!
 
دیگه از فردا کلاغ ،.... حسابی رفت تو رژیم
 
می‌کردش بدنسازی ، .....بارفیکس و دمبل و سیم
 
بعدش هم می‌رفت تو پارک ،..... می‌دویید راهای دور
 
آره این کلاغ ما ،‌.....خیلی خیلی بود صبور
 
image003.jpg
 
واسه ریختن عرق ، .....می‌کردش طناب‌بازی
 
ولی از روند کار ، ....نبودش خیلی راضی
 
پا شدی رفتش به شهر ،.... دنبال دکتر خوب
 
دو هفته بستری شد ، .....که بشه یه تیکه چوب
 
قرصای جور و واجور ، ....رژیمای رنگارنگ
 
تمرینهای ورزشی ، ....لباسای کیپ تنگ
 
آخرش اومد رو فرم ، .....هیکل و وزن کلاغ
 
با هزار تا آرزو ، .....اومدش به سمت باغ
 
 
image004.jpg
 
وقتی از دور میومد ، .....شنیدش صدای ساز
 
تنبک و تنبور و دف ، ....شادی و رقص و آواز
 
دل زاغه هری ریخت !........ نکنه قناریه؟
 
شایدم عروسی ......... بازای شکاریه!!
 
image005-1.jpg
 
دیدش ای وای قناری ، .....پوشیده رخت عروس
 
یعنی دامادش کیه؟ .....طاووسه یا که خروس؟
 
هی کی هست لابد تو تیپ ، ....حرف اولو می‌زنه!
 
توی هیکل و صورت ،‌ ....صد برابر منه
 
کلاغه رفتشو دید ،..... شوهر قناری رو
 
شوکه شد ، نمی‌دونست، ....چیز اصل کاری رو!
 
می‌دونین مشکل کار ،.... از همون اول چی بود؟
 
کلاغه دوچرخه داشت ،‌.....صاحب بی ام و نبود
 
image011.jpg

--

من

من.............

سهراب سپهری

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا

بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در

دست

گل لبخندی چید ،هدیه

اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ،

آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد،

تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند ، و

مرا برد،  به آرامش

زیبای یقین

:با خودم می گفتم 

زندگی،  راز بزرگی

است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و

رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در

این رود است

وقت رفتن به همان

عریانی؛ که به هنگام

ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود

به دنبال چه می گردد؟

!!!هیچ

زندگی ، وزن نگاهی

است که در خاطره ها

می ماند

شاید این حسرت

بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو

را، خواهد کشت

زندگی درک همین

اکنون است

زندگی شوق رسیدن

به همان

فردایی است، که

نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه

در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن

توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند
 
زندگی ، سبزترین آیه ،

در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی

یک قطره، در آرامش

رود

زندگی، حس شکوفایی

یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در

اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن

خاک است، در آیینه

عشق

زندگی، فهم نفهمیدن

هاست

زندگی، پنجره ای باز،

به دنیای وجود

تا که این پنجره باز

است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا،

عشق، سعادت با

ماست

فرصت بازی این پنجره

را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر

نسیم

پرده از ساحت دل

برگیریم

رو به این پنجره، با

شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از

تقدیر است

وزن خوشبختی من،

وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر

پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم

نمود

نان خواهر، که به

ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش

کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات

ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و

رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ،

تنهایی ست

من دلم می خواهد


قدر این خاطره را


دریابیم.

سلام چرا هیشکی منودوس نداره